دو تن در باره من تباه گردیدند ، دوستى که ازحد بگذراند و دروغ بافندهاى که از آنچه در من نیست سخن راند ] و این مانند فرموده اوست : که [ دو تن در باره من هلاک شدند دوستى که از حد گذراند و دشمنى که بیهوده سخن راند . ] [نهج البلاغه]
نه میشه باورت کنم ، نه میشه ازتو رد بشم نه میشه خوبه من بشی ، نه میشه با تو بد بشم
نه دل دارم که بشکنی ، نه جون دارم فدات کنم نه پای موندنه منی ، نه میتونم رهات کنم
نه میتونه تو خلوت عشق دلم صدا کنه تو رو / نه میتونم بگم بمون ، نه میتونم بگم برو
کجا برم که عطر تو نپیچه توی لحظه هام / قصه مو از کجا بگم که پا نگیری توی صدام
چه جوری از تو بگذرم ، تویی که معنی منی / تویی که از منی ? اگر تیشه به ریشه ام میزنی
نه ساده ای نه خط خطی ، نه دشمنی نه همنفس / نه با تو جای موندنه نه مونده راه پیش وپس
امشب نوشته هایم بوی تو می دهد باز
با نام تو کلامم شعری است مثل آواز
هر شب ترانه هایی از عشق می سرایم
امشب ترانه هایم با گریه گشته دمساز
آخر نسیم نامت آویخت در کلامم
امشب نوای آواز بوی تو می دهد باز
ورود به بخش مدیریت