هر که همراه آرزوى خویش تازد ، مرگش به سر در اندازد . [نهج البلاغه]
یک فرشته داشت می دوید
توی کوچه های آسمان
روی سنگفرش کهکشان
می دوید و هر کجا که می رسید
با گچ ستاره ها
عکس یک
می دوید و خنده هاش نور بود
غصه را بلد نبود
غصه از بهشت دور بود
رد پایش از شکوفه های سیب بود
می دوید و ناگهان
دامنش به ابر ها گرفت و لیز خورد
از کنار خانه ی خدا چکید
قطره قطره روی خاک مرد
هیچکس ولی نگفت
آن فرشته ای که می دوید کو
جای او چقدر خالی است
آی ای خدای مهربان ، لا اقل تو بگو)
ورود به بخش مدیریت