سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چون سختى به نهایت رسد ، گشایش در رسد ، و چون حلقه‏هاى بلا سخت به هم آید ، آسایش در آید . [نهج البلاغه]

لیلی
نویسنده :  نازنین

روزی مرد جوانی وسط شهری ایستاده بود و ادعا می کرد که زیبا ترین قلب را درتمام آن منطقه دارد . جمعیت زیاد جمع شدند . قلب او کاملاً سالم بود و هیچ خدشه‌ای بر آن وارد نشده بود و همه تصدیق کردند که قلب او به راستی زیباترین قلبی است که تاکنون دیده‌اند.

مرد جوان با کمال افتخار با صدایی بلند به تعریف قلب خود پرداخت .

ناگهان پیر مردی جلوی جمعیت آمد و گفت که قلب تو به زیبایی قلب من نیست .

مرد جوان و دیگران با تعجب به قلب پیر مرد نگاه کردند قلب او با قدرت تمام می‌تپید اما پر از زخم بود. قسمت‌هایی از قلب او برداشته شده و تکه‌هایی جایگزین آن شده بود و آنها به راستی جاهای خالی را به خوبی پر نکرده بودند برای همین گوشه‌هایی دندانه دندانه درآن دیده می‌شد.

در بعضی نقاط شیارهای عمیقی وجود داشت که هیچ تکه‌ای آن را پرنکرده بود، مردم که به قلب پیر مرد خیره شده بودند با خود می‌گفتند که چطور او ادعا می‌کند که زیباترین قلب را دارد؟

مرد جوان به پیر مرد اشاره کرد و گفت تو حتماً شوخی می‌کنی؛ قلب خود را با قلب من مقایسه کن ؛ قلب تو فقط مشتی از زخم و بریدگی و خراش است .

پیر مرد گفت : درست است . قلب تو سالم به نظر می‌رسد اما من هرگز قلب خود را با قلب تو عوض نمی‌کنم. هر زخمی نشانگر انسانی است که من عشقم را به او داده‌ام، من بخشی از قلبم را جدا کرده‌ام و به او بخشیده‌ام. گاهی او هم بخشی از قلب خود را به من داده است که به جای آن تکه‌ی بخشیده شده قرار داده‌ام؛ اما چون این دو عین هم نبوده‌اند گوشه‌هایی دندانه دندانه در قلبم وجود دارد که برایم عزیزند؛ چرا که یاد‌آور عشق میان دو انسان هستند.

بعضی وقتها بخشی از قلبم را به کسانی بخشیده‌ام اما آنها چیزی از قلبشان را به من نداده‌اند، اینها همین شیارهای عمیق هستند .

گرچه دردآور هستند اما یاد‌آور عشقی هستند که داشته‌ام . امیدوارم که آنها هم روزی بازگردند و این شیارهای عمیق را با قطعه‌ای که من در انتظارش بوده‌ام پرکنند، پس حالا می‌بینی که زیبایی واقعی چیست ؟

مرد جوان بی هیچ سخنی ایستاد، در حالی که اشک از گونه‌هایش سرازیر می‌شد به سمت پیر مرد رفت از قلب جوان و سالم خود قطعه‌ای بیرون آورد و با دستهای لرزان به پیر مرد تقدیم کرد پیر مرد آن را گرفت و در گوشه‌ای از قلبش جای داد و بخشی از قلب پیر و زخمی خود را به جای قلب مرد جوان گذاشت .

مرد جوان به قلبش نگاه کرد؛ دیگر سالم نبود، اما از همیشه زیباتر بود زیرا که عشق از قلب پیر مرد به قلب او نفوذ کرده بود


سه شنبه 85/10/19 ساعت 6:2 عصر

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سلام و صد سلام (اسفند 92)
باران
آموزش ترکی استانبولی
چند تا سایت مفید
حسرت دیدارت
چه زود گذشت این چند سال
عاشق تنها
امروز خیلی خوشحالم وای هورررررررررررررراااااااا
چه سخته با خاطراتش بمونی تنها
دلم تنگه واست
تحمل میکنم
با چه میتوان عشق را به بند جاودان کشید؟
سلام تنهام تنها
لیلی تنهاست و هنوز فکر خاطرا تشه
شعر
[همه عناوین(92)][عناوین آرشیوشده]
فهرست
193322 :کل بازدیدها
7 :بازدید امروز
28 :بازدید دیروز
پیوندهای روزانه
درباره خودم
لیلی
نازنین
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آنست که مجنون باشی
حضور و غیاب
لوگوی خودم
لیلی
لوگوی دوستان
لینک دوستان
بهترین آرزو هایم تقدیم تو باد.
%% ***-%%-[عشاق((عکس.مطلب.شعرو...)) -%%***%%
آقاشیر
امام مهدی (عج)

.: شهر عشق :.
پتی آباد سینمای ایران
کسب درآمد اینترنتی
آدمک ها
هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره)
مذهب عشق
پیامبر اعظم(صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلم) - The Holy Propht -p.b.u.h
صادقانه با خواهرم
امیدزهرا omidezahra
Ali 09357004336
تنها
lovlyworld
سخنان حکیمانه یک پسر دیوانه!
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
قدرت شیطان
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
خلوت تنهایی
شهید محمدهادی جاودانی (کمیل)
مذهب
پسران پرواز
لیلی
بــــوبــــو
ایده های اخلاقی
همه چیز
دنیا رهگذر است
LOVE STORY
خوش مرام
آوای آشنا
اشتراک
 
آرشیو
مطالب شماره1
مطلب شماره2
مطلب شماره3
مطلب شماره 4
مطلب شماره 5
مطلب شماره6
مطلب شماره 7
مطلب شماره 8
مدل لباس مجلسی
آرشیو 10
طراح قالب